سریال عشق ممنوع یکی از پربیننده ترین سریالهای ترکیه است که همچنین در خاورمیانه نیز بسیار محبوب شده است. شخصیتهای بیهتر و بهلول، یا همان سمر و مهند، نیز به عنوان دو شخصیت محبوب در این سریال شناخته میشوند. سریال عشق ممنوع، در ژانر درام و رومانتیک سخت قرار دارد و توسط آی پاپیم برای کانال دی ترکیه تولید شده است. این سریال که بر اساس رمان معروف عشق ممنوع خالد ضیاء ساخته شده است، از سال 2008 تا 2010 پخش میشده و داستان عشقی ممنوعه را درباره دو نفر در یک خانه در استانبول روایت میکند.
داستان فصل اول سریال عشق ممنوع
عدنان ضیاگل، تاجر معروف استانبول، در یک خانه بزرگ همراه با دخترش نهال، پسرش مراد، پسر عمویش مهند، دایه فرزندانش مادمازل و خدمتکارانش، آقا سلیمان، شهیره خانم، جمیله، نسرین و بشیر زندگی میکند. او به تازگی همسرش را به علت بیماری از دست داده است.
در این داستان، عدنان ضیاگل عاشق "سمر" دختر یکی از تجار بزرگ استانبول شده است. سمر نیز به عدنان علاقهمند است و منتظر پیشنهاد ازدواج اوست. پدر سمر مدتی قبل از فوت شاهد خیانت همسرش بوده است. پس از ازدواج خواهرش "بیسان" با "نهاد"، سمر و مادرش "فیروزه خانم" با هم زندگی میکنند. قبل از باردار شدن، بیسان قرار بود با مهند ازدواج کند، اما پس از مرگ پدر سمر، آنها با مشکلات مالی مواجه میشوند و فیروزه خانم به دنبال ازدواج با عدنان است تا از این وضعیت خارج شوند. عدنان پیشنهاد ازدواج را به سمر میدهد و با وجود مخالفت اولیه فیروزه خانم، وقتی میبیند که هردو به یکدیگر علاقهمند هستند، قبول میکند.
در خانوادهای که سمر به آن ملحق میشود، تنها نهال، سرسختی بیشتری درباره ورود او به خانواده نشان میدهد. نهال نمیخواهد کسی جای مادرش را بگیرد و از این رو برای پذیرش سمر به خانه عدنان مخالفت میکند، اما پس از ازدواج سمر با عدنان، زندگی مشترک آنها آغاز میشود. در ابتدا، همه چیز به خوبی پیش میرود و سمر تلاش میکند تا در میان خانواده جایگاه خود را به عنوان خانم جدید خانه برجسته کند و نهال و مراد را به عنوان فرزند در نظر بگیرد. در همین حال، سفرهای تجاری عدنان با باجناقش شروع میشود و او تنها میماند. این موضوع به تدریج باعث دوری سمر از عدنان میشود و رابطه آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
مهند, یک جوان جذاب و خوشگذران است که با خانواده عدنان زندگی میکند. او به مرور زمان به سمر علاقهمند میشود. او سعی میکند به هر ترتیبی که میتواند او را از ذهنش دور کند، اما در نهایت عاشق او میشود. به همین ترتیب، سمر نیز که در ابتدا به خاطر اذیت کردن خواهرش از مهند بیزار بود، به تدریج به او علاقهمند شده و عاشق او میشود.
در ادامه داستان، فیروزه خانم بعد از مدتی زندگی به خانه عدنان میآید. او به طور تدریجی متوجه میشود که سمر و مهند به یکدیگر علاقهمند هستند و این وضعیت او را نگران میکند. فیروزه خانم تصمیم میگیرد جلوی این رابطه را بگیرد و سعی میکند نهال را به سمت مهند هل دهد. با این حال، هر چه فیروزه تلاش میکند، مهند به سمر نزدیکتر و نزدیکتر میشود. در نهایت، مهند به صورت رسمی و با عشق ورزیدن به سمر، احساسات خود را به او ابراز میکند. در ابتدا سمر از پذیرفتن عشق مهند خودداری میکند، اما پس از مدتی، او نیز عشق مهند را قبول کرده و به همسر خود خیانت میکند. این رابطه عاشقانه پر از دردسر و تنشها در طول داستان به تدریج پیچیده و پرشور میشود.
تمامی این اتفاقات در حالی وقوع مییابد که مهند با بشرا یک مدل معروف نامزد و نهال هم در دل، عشق مهند را میپروراند. در پایان این فصل، زمانی که مهند و سمر در باغ خانه عدنان با یکدیگر هستند، یکی از اعضای خانه آن دو را با هم در حال صحبت و برخورد میبیند. این قضیه میتواند پیشاپیش برای تغییرات و تعارضاتی که بین این شخصیتها در آینده رخ خواهد داد، نشاندهنده باشد.
داستان فصل دوم سریال عشق ممنوع
بشیر، راننده خانواده است که به طور اتفاقی مهند و سمر را با هم دیده و اکنون از وجود رابطه آنها آگاه است. اما او متوجه میشود که هیچکس اعتمادی به این خبر نخواهد داشت. به همین دلیل، بشیر تصمیم میگیرد تا از آنها فیلمبرداری کند و این فیلم را به عنوان شواهدی برای اثبات رابطهشان مورد استفاده قرار دهد.
در ابتدای فصل جدید، مادمازل هم به خانهی جدیدش نقل مکان میکند، اما همچنان به خانهی قبلی میرود و شکهایی درباره رابطه مهند و سمر میکند. به منظور جلوگیری از شککردن دیگران درباره رابطهشان، مهند برخلاف عادت، برای مدتی از خانهی قبلی خود دور و رابطهاش با بشرا را بهم میزند.
در قسمتهای پایانی سریال عشق ممنوع، مهند علاقه خود را به نهال بیان میکند. عدنان که از تمایل دخترش به ازدواج با مهند آگاه است، موافقت خود را اعلام کرده و تاریخ عروسی مشخص میشود.
در قسمت پایانی، بشیر که شاهد رابطه پنهانی مهند و سمر را با سند در دست داشته، همه چیز را به عدنان میگوید. با خبردار شدن عدنان، سمر که از مشکلات روحی شدیدی رنج میبرد، دست به خودکشی میزند. مهند بر سر قبر سمر میرود و اعتراف میکند که واقعاً عاشق سمر بوده و برای همیشه از دسترس همه خارج و از آن شهر میرود؛ در حالی که از تمام اقدامات خود پشیمان است. بعد از تمام این قضایا، عدنان و فرزندانش زندگی جدیدی را آغاز میکنند.
همچنین بخوانید: " مقاله سریال حریم سلطان "