سریال ترکی روزی روزگاری، یکی از سریالهای تلویزیونی ترکیه است که در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ توسط کانال دِ پخش شد. این سریال با نام ترکی استانبولی "Öyle Bir Geçer Zaman Ki" شناخته میشود و مفهومی عمیق درباره گذر زمان را به تماشاگران القا میکند. به طور کلی، این سریال به داستان خانواده ای میپردازد که در دهه ۱۹۷۰ با تغییرات اجتماعی و سیاسی در ترکیه روبرو میشود. بازیگران برجسته و داستان پرهیجان این سریال، آن را به یکی از محبوبترین سریالهای تلویزیونی ترکیه تبدیل کرده است.
داستان فصل اول سریال ترکی روزی روزگاری
کاپیتان علی آکارسو، همراه همسر خود جمیله و چهار فرزند خوبش، مِتِه، عثمان، پِلین و آیلین، زندگی خوب و آرامی را سپری میکند، اما در یک روز آشنا شدن با کارولین، یک زن هلندی، زندگی او به طرز غیرمنتظرهای تغییر میدهد. آشنایی کاپیتان علی با کارولین، نه تنها زندگی ساده و خوشِ خانوادهٔ آکارسو را بهم میریزد، بلکه منجر به طلاق علی از جمیله میشود. این تغییرات ناخواستهی زندگی او و خانوادهاش را بهم میزند و آنها را در مسیری ناشناخته و پر از چالش قرار میدهد.
جمیله در آینده با یک مرد ماهیگیر آشنا میشود که به نام "حکمت کارجی" شهرت دارد. او در واقع بزرگترین سهامدار شرکتهای نساجی کارجی است. حکمت کارجی به دلیل تجربیات و اشتباهات گذشتهاش، تصمیم گرفته است زندگی خود را به شکلی سادهتر و آرامتری ادامه دهد. او از طریق ماهیگیری و ارتباط با طبیعت، به اندازه کافی استراحت و آرامش را تجربه میکند. حکمت کارجی از اشتباهات خود یاد گرفته و به جستجوی حکمت و سادگی در زندگی خود پرداخته است.
در این داستان عاشقانه، دو شخصیت به نام جمیله و حکمت کارجی عاشق هم میشوند. این دو نفر در طول زمان احساس عمیقی به یکدیگر پیدا میکنند و عشقی قوی بین آنها شکل میگیرد. این آشنایی درنهایت به ازدواج آنها منجر میشود، اما مشکلی وجود دارد.
کاپیتان علی نمیتواند جمیله را فراموش کند و همچنان به او علاقهمند است. در شب عروسی جمیله و حکمت کارجی، کاپیتان علی با اسلحهای وارد مراسم آنها میشود و حکمت کارجی را به قتل میرساند. این اتفاق ناگوار باعث تغییرات زیادی در زندگی جمیله میشود و او باید با این اتفاق برخورد کند و تلاش کند تا دوباره به زندگی عادی خود بازگردد.
در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، یک ماجرای تراژیک برای خانوادهای به وقوع میپیوندد. در این ماجرا، مادر علی به ناچار با تفنگی که در انبارشان پیدا کرده، به علی تیری میزند. علی که در این حادثه زندگی میبازد، با وجود تلاش برای حل این مشکل، در نهایت به زندان میرود. این واقعه تلخ و دردناک در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ هـ. شروع شده و بر خانوادهای بسیار تاثیرگذار بود.
چنانچه به سریالهای ترکیهای علاقمند هستید، مقاله "سریال حریم سلطان؛ سریال تاریخی ترکیهای " را بخوانید.
فصل دوم سریال ترکی روزی روزگاری
در فصل دوم از سریال ترکی روزی روزگاری، کاپیتان علی پس از دو سال حبس، از زندان آزاد میشود، اما به دلیل تیری که در طول زمان حبس خورده است، قدرت بدنی او به شدت ضعیف شده است. او برای راه رفتن نیاز به عصا دارد و احساس مریضی میکند. این وضعیت باعث میشود که او از کارش دست بکشد و به عنوان بازنشسته زندگی خود را ادامه دهد. او نسبت به دو سال قبل، به شدت شکسته شده است و نمیتواند به راحتی به فعالیتهای روزمره ادامه دهد.
جمیله، که صاحب ارث و میراث "حکمت کارجی" است، زندگی خوبی را تجربه میکند. او با امتیازات بالایی که به ارث برده است، به آرامش و شادابی خود لذت میبرد، اما متأسفانه همیشه همه چیز برای جمیله به خوبی پیش نمیرود. مردی به نام کنان، که هدفش انتقام گرفتن از حکمت کارجی است، به دنبال جمیله میآید. او کارهای کثیفی را برای تحقق این هدف آغاز میکند و سعی دارد تمام سهام شرکت کارجی را به نام مادرش در آورد. این موضوع برای جمیله چالشهای جدیدی را به همراه دارد و او باید با برتری او بجنگد تا ارثیه خانوادگی خود را حفظ کند.
در این داستان، کاپیتان علی به دلیل پشیمانی از اشتباهات گذشتهاش، تلاش میکند با جمیله که همسر سابقش بود، آشتی کند. او به هر قیمتی میخواهد جمیله را به خود بازگرداند، اما جمیله هیچگاه قصد بخشش ندارد و این باعث میشود که کاپیتان علی به ناامیدی بیفتد. در نهایت، او تصمیم میگیرد با یک قایق به دریا برود و خودکشی کند. در همین روز، آیلین، دختر کوچک جمیله، در حین زایمان از دنیا میزود، دقیقا همان روزی که علی برای آخرین بار به سفر عمر میرود.
داستان فصل سوم سریال ترکی روزی روزگاری
بعد از گذشت حدود ده سال، جمیله همچنان در کارگاه خود فعالیت میکند و زندگی آرامی دارد، اما در همین حال، در کشور ترکیه وضعیت نابسامانی پابرجاست. در سال ۱۹۸۰، همزمان با انقلاب ایران، کشور ترکیه نیز با کودتایی روبرو شد. این وضعیت باعث شد که زندگی جمیله از طریق روایتها و خبرهایی که به او میرسید، به خطر بیفتد، اما او در میان تلاشها و مبارزههای خود برای بقاء و عدالت، به پای خود مستقیم بایستد و امیدوار باشد که روزی به زندگی آرامی که در کارگاه خود دارد، بازگردد.
در دورانی که سوسیالیستها و فاشیستها در ترکیه درگیریهای خیابانی و راهپیماییها را برگزار میکنند، وضعیت امنیتی در این کشور به شدت نگرانکننده است. ترور و کشتار خیابانیها نیز در این زمان اوج میگیرد و مردم در ترس و وحشت زندگی میکنند. در این چشمانداز آشفته، ارتش تحت فرماندهی ژنرال کنان اورن و با حمایت مستقیم آمریکا، کودتا میکند و نخستوزیر وقت، سلیمان دمیرِل را از سمتش برکنار میکند.
آمریکا، با توجه به تجربهٔ انقلاب ایران، تصمیم به حمایت کامل مالی و نظامی از ترکیه میگیرد تا این کشور به سرنوشت مشابه ایران مبتلا نشود. ارتش نیز در پیشروی خود، حکومت نظامی را در سراسر کشور اعلام میکند و ترکیه به طور کلی تحت تغییرات بزرگی قرار میگیرد. در عین حال، در این بین، مردی به نام عارف به محلهٔ جمیله میرسد.
جمیله با مردی به نام عارف ازدواج میکند. در ادامه، مته آکارسو به اتهام قتل به زندان میفرستند، و او در زندان توسط یک فرد به نام طغرل که پسر عموی عارف است ربوده و شکنجه میشود. در فصل سوم، بخشی از داستان صرفاً به توصیف تعامل عارف و خانواده آکارسو با طغرل اختصاص دارد. در نهایت، پس از آزادی مته و عارف و کشته شدن طغرل، زندگی جمیله و خانوادهاش به حالت عادی و آرام برمیگردد. بعد از مدتی، عثمان، که حالا بزرگ شده است، داستان زندگی خود و ماجراهایی که در این دوران برایش رخ داده است را مینویسد.